تنهایی
بسم الله الرحمن الرحیم
نگاه ناامیدم من، رفیق خلوتم،تنها
گره خورده ست تقدیرم به تقدیر مترسکها
تمام سهم من از زندگی نامهربانی بود
بجز امواج پی در پی چه دیده ساحل از دریا؟!
عجب احساس تلخی؛هر شب آن هیزم شکن باید
ببیند در دل آتش تمام زحمت خود را
کسی دیگر فریبت را نخواهد خورد،ماهی گیر!
به دریا رفتنت کافیست...همدستند ماهی ها
شدم همدرد آدم برفیِ در حال ذوبی که
به ظاهر خوب می خندد _ولی با اشک سر تا پا_
خودت که خوب میدانی تمام سرنوشتم را
چرا پس امتحانم میکنی هر دم خداوندا!
پ.ن:
یه سری اشکالات کلی و جزئی شاید به ذهن خوننده برسه(البته منظور از خوننده همون دو نفری هستن که ماهانه برای گذاشتن آگهی تبلیغاتی میان!)خودمم فهمیدم.
شاید تا چند وقت دیگه اگه عمری بود اصلاحش کنم.
قدم قدم به محرم نزدیک میشیم!
یاعلی